گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
داستان راستان
جلد اول
خواهش مسيح


عيسی - عليه‏السلام - به حواريين گفت : " من خواهش و حاجتی دارم ، اگر
قول می‏دهيد آن را بر آوريد بگويم " . حواريين گفتند : " هر چه امر كنی‏
اطاعت می‏كنيم " .
عيسی از جا حركت كرد و پاهای يكايك آنها را شست . حواريين در خود
احساس ناراحتی می‏كردند ، ولی چون قول داده بودند خواهش عيسی را بپذيرند
، تسليم شدند . و عيسی پای همه را شست . همينكه كار به انجام رسيد ،
حواريين گفتند : " تو معلم ما هستی ، شايسته اين بود كه ما پای تو را
می‏شستيم نه تو پای ما را " .
عيسی فرمود : " اين كار را كردم برای اينكه به شما بفهمانم كه از همه‏
مردم سزاوارتر
به اينكه خدمت مردم را به عهده بگيرد " عالم " است . اين كار را كردم‏
تا تواضع كرده باشم ، و شما درس تواضع را فرا گيريد ، و بعد از من كه‏
عهده‏دار تعليم و ارشاد مردم می‏شويد ، راه و روش خود را تواضع و خدمت‏
خلق قرار دهيد . اساسا حكمت در زمينه تواضع رشد می‏كند نه در زمينه تكبر
، همان گونه كه گياه در ز مين نرم دشت می‏رويد نه در زمين سخت كوهستان‏